ای که بر من می کشی خط و نمی خوانی مرا
این تغافل تا به کی ؟ تا چند می رانی مرا ؟
می دهم جان را که چون رویت ببینم چون کنم
هیچ کاری با نبودت بر نمی آید به آسانی مرا
مهری از داغ تورا بر سر نشاندم تا ابد
حیف از آن عمری که با خود برد، این پیشانی مرا
دختر رویای دیرینت نبودم ای دریغ !
مرد سوداهای من بودی، ندیدی در هوای خود مرا
درباره این سایت